با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به فان کلوب منو تو خوش آمدید
امیدوارم همیشه لحظاتی سرشار از عشق
در کنار هم داشته باشیم
با پیشنهادات و انتقادات سازنده خود ما را در پیشرفت بهتر یاری کنید
با تشکر
مراسم نکوداشت برگزیدگان سه نسل از سینماگران با حضور جمع صمیمی از سینماگران، هنرمندان و مدیران و مسئولین فرهنگی در 17 آبانماه در هتل استقلال تهران برگزار شد. ضمن اینکه بارش برف در تهران باعث ترافیک شدیدی در خیابان ها شد و مهمانان با تاخیر خود را به محل رساندند و عاقبت مراسم با بیش از یک ساعت تاخیر آغاز شد. اجرای مراسم به عهده "علی معلم" بود که مانند یادداشت های سردبیری خود در مجله دنیای تصویر مراسم را با غزلی از حافظ آغاز کرد. "محمدرضا عباسیان" مدیر عامل موسسه رسانه های تصویری از جمال امید به عنوان طراح این پروژه نام برد و گفت: این مجموعه، آثاری را در بر میگیرد كه حقوقش در اختیار موسسه بوده است و مجموعههای بعدی نیز در حال آماده شدن است كه به زودی عرضه میشود.
عباسیان این مجموعه را شامل سه زیرنویس فارسی، عربی و انگلیسی خواند و گفت: روی كیفیت بسیاری از آثار سینماگران نسل اول كار شد و آماده سازی مناسبی صورت گرفت. ضمن اینكه آقایان افخمی و شایقی را كه روح جوانتری دارند در میان نسل سوم قرار دادیم. در مجموعه آثار فیلمسازان نسل اول فیلمهای"حكم" و "ضیافت" از مسعود كیمیایی، "لیلا" و "هامون" از داریوش مهرجویی، "مادر" و "دلشدگان" از علی حاتمی و "ناخدا خورشید" از ناصر تقوایی عرضه شده است.
بنابراین گزارش عزتالله انتظامی با حضور بر روی سن به ذكر خاطرهای از علی حاتمی در هنگام ساخت فیلم ناتمام "جهان پهلوان تختی" پرداخت و گفت: او كارهایش فوق العاده بود و كسی آنها را از یاد نخواهد برد. در بخش دوم مراسم، تصاویر سینماگران نسل دوم و فیلمهای آنها كه در این مجموعه جمع آوری شده است پخش شد.
این فیلمها شامل "دختری با كفشهای كتانی" به كارگردانی رسول صدر عاملی، "میم مثل مادر" رسول ملاقلی پور، "اشك سرما" عزیزالله حمید نژاد، "طوفان شن" جواد شمقدری، "باشگاه سری" جمال شورجه، "آواز گنجشكها" مجید مجیدی و "سوپراستار" تهمینه میلانی میشد.
در آخرین بخش مراسم، تصاویر فیلمهای نسل سوم شامل "خواب زمستانی" به كارگردانی سیامك شایقی، "روز شیطان" ساخته بهروز افخمی، "پستچی سه بار در نمیزند" ساخته مهدی فتحی، "حس پنهان" ساخت مصطفی رزاق كریمی، "حقیقت گمشده" به كارگردانی محمد احمدی، "خاموشی دریا" وحید موساییان و "كنعان" ساخته مانی حقیقی پخش شد. - فیلم های برگزیده نسل ها
فیلم های مادر، دلشدگان، هامون، لیلا، ناخدا خورشید، ضیافت و حکم در این مراسم به عنوان فیلم های برگزیده نسل اول معرفی شدند.
فیلم های دختری با کفش های کتانی، میم مثل مادر، اشک سرما، طوفان شن، باشگاه سری، آواز گنجشک ها و سوپر استار نیز به عنوان فیلم های برگزیده نسل دوم معرفی شدند.
فیلم های کنعان، پستچی سه بار در نمی زند، روز شیطان، حس پنهان، حقیقت گم شده، خواب زمستانی و خاموشی دریا نیز به عنوان فیلم های برگزیده نسل سوم معرفی شدند.
در این مراسم از تهیه کنندگان و کارگردانان و هنرمندان این فیلم ها تجلیل بعمل آمد.
پایان بخش این مراسم که نزدیک به سه ساعت ادامه داشت اجرای گروه موسیقی رستاک و قرعه کشی انتخاب برگزیده نسخه نمایش خانگی فیلم "ملک سلیمان" بود. در این قرعه کشی که با حضور محمدرضا عباسیان، مجتبی فرآورده، امین زندگانی، غلام رضا موسوی و محمدحسن پزشک انجام شد، خانم 25 ساله از تهران برنده خودروی سورن شد که در تماس تلفنی با او توسط امین زندگانی این موضوع به اطلاعش رسید.
می گویند زن، چراغ خانه است.
اما
لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار "چلچراغ" شده اند
و بعضی ها هم تمایل به "صرفه جویی در مصرف برق" دارند!
با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:
دوست دختر:
چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند. تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!)
معشوق:
لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)
همسر موقت:
لامپ کم مصرف!
همسر دائم:
همان چراغ خانه
همسر مطلقه:
لامپ سوخته!
همسر ایده آل:
چراغ جادو! (هردو افسانه اند!)
و اما شعر مرتبط:
با غول چراغ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
خواهشا"در مصرف برق صرفه جویی بکنید
شعبده بازی سحر و جادو نیست، تلفیقی است از فیزیک، شیمی، ریاضی، روانشناسی، سرعت عمل، فن بیان و ابزار کار نمایش که وقتی با مهارت همراه باشد صحنه هایی تعجب برانگیز و دیدنی را بوجود می آورد. کریس آنجل را همه می شناسید و اتفاق نظر دارید که شعبدهباز قابلی است و اصلا شکی در این نیست. همین که جایی مانند انجمن شعبدهبازان جهانی استاد شعبدههای روز آمریکایی را به عنوان مرد سالشان انتخاب کرده و اسمش را جزو شش شعبدهباز تاثیرگذار ۲۵ سال گذشته میآورد یعنی اینکه مرد جوان خیلی بیشتر از باور همه کارش را بلد است و میداند که چطور ذهن و حواس بیننده را با خودش همراه کند.
همه مهارت تردست جوان همین است: اینکه جوری نمایشاش را اجرا کند که بیننده ذرهای به دیدههایش شک نکند و خیال برش دارد که هر چه هست و نیست یک ماجرای واقعی است و آن کسی هم که دارد روبهرویش ژانگولر میزند نه یک تردست ماهر بلکه آخر همه کمالات و معنویات روحی و اینجور چیزهاست. اما خواب خوش بینندههای مبهوت کریس آنجل زمانی از بین میرود که بفهمند همه کارهای او فقط یک شعبده است. تردستی مردی که مهارتش خیرهکننده است و باورنکردنی!
:: بلند شدن از روی زمین
میگویند در هندوستان مرتاضهایی هستند که روزهای متوالی میتوانند بدون تکیهگاه یا به پشتوانه عصای ساده چهار زانو در هوا معلق بمانند و بدون اینکه لب به آب و غذا بزنند مدتها همان بالاها سر کنند. این کار هم، دیگر پیچیدگیهایش را از دست داده. دیوید بلین و کریس آنجل دو شعبدهباز مشهوری هستند که بدون ریاضت مرتاضهای هندی میتوانند به ادعای خودشان هروقت که خواستند از زمین بلند شوند و بر جاذبه زمین غلبه کنند.
کریس آنجل حتی دیگر به چند سانتیمتر بلند شدن از روی زمین هم رضایت نمیدهد و هر ازگاهی در فاصله بین دو تا آسمانخراش بلندبالا نوک دماغش را راست میگیرد و جلو میرود بدون اینکه یک لحظه نگران خالی شدن زیر پایش باشد. یکی از مشهورترین کلیپهای او همین است. یکی دیگرش هم ماجرای پرواز او برفراز زمین گلف است که تا چشم کار میکند خالی از جنبنده است و فقط آقای شعبدهباز است و دستهایی که مانند دو بال از هم باز کرده و هر لحظه بیشتر و بیشتر به آسمان میرود! رازگشایی :
با روشی که کریس آنجل و دیوید بلین آمریکایی کشف کردهاند دیگر هر کسی میتواند برای خودش یک مرتاض هندی باشد. فقط کافی است کمی تمرین کرده باشد و از آمادگی جسمی خوبی هم برخوردار باشد. برای بلند شدن از روی زمین کارهای زیادی میشود انجام داد. جایی که ارتفاع زیاد است و دور و بر شعبدهباز هم فقط فیلمبردار است و یک سری آدم از گروه خودش، کافی است فقط دنبال یک جرثقیل بزرگ بود و نوارهای نایلونی بسیار ظریف اما قوی که از هر طرف شعبدهباز را گرفتهاند و نمیگذارند پایین بیفتد. نوارهایی که آنجل در حقه راه رفتن بین دو ساختمان به کار گرفته بود آن قدر تابلو بود که تماشاچیهای روی زمین به راحتی میتوانستند آن را ببینند، مخصوصا زمانی که دم غروب شد و نورافکنها روشن شدند. نوارهای نایلونی فقط زمانی کاملا ناپدید هستند که از پشت دوربینهای فیلمبرداری به آنها خیره شده باشید. در ماجرای به هوا رفتن آقای شعبدهباز در زمین گلف هم داستان همین است.
یک جرثقیل معمولی و رشتههای نایلونی که شعبدهباز را به آسمان میکشند. سختیاش اینجاست که فقط بدن باید آمادگی خوبی داشته باشد تا با آن همه نخ و ریسمان آویزان بماند. آنجایی هم که شعبدهباز در سالن است و جلوی چشم هزار تا تماشاچی مات و مبهوت، کار فقط با یک آهنربای قوی انجام میشود و ماشین بالابری که پرده نمایش آهنربای چسبیده به تن شعبدهباز را بالا و پایین میبرد! زمانهایی هم که آنجل تا نیم متری از زمین بلند میشود داستان دیگری در جریان است. اینجا فقط تجهیزات خاص به کمک شعبدهباز میآید.
یک شلوار سبک و ساده که از پشت پا یک شکاف مخفی دارد و کفشی سبکتر که به راحتی به شلوار بچسبد. اگر هم کفش پایش نباشد که چه بهتر. معمولا در این جور صحنهها حتما یک میز، چهار پایه یا صندلی کوتاه هم هست. شعبدهباز اول یک پایش را پشت آن یکی قایم میکند و بعد در یک لحظه آن را روی صندلی یا چهارپایه پشتاش میگذارد و خودش را میکشد بالا. این وسط فقط شعبدهباز باید یک ورزشکار حسابی باشد تا بتواند چنین کاری را انجام دهد. دقت کردهاید که بلین و آنجل هیکلهای ردیفی هم دارند!
دیدنی ها و خواندنی های هفته یک بازی شطرنج گروهی در چین !
به نقل از چین نیوز "روز ملی تناسب اندام" یکی از روزهایی است که چینی ها در تقویم خود دارند. در این روز معمولا پروژه های ورزشی مختلفی در قالب رقابت های عمومی برگزار می شود که امسال یکی از دانشگاه های چین مبتکر رقابت هوش با بازی شطرنج بود که ده ها هزار نفر علاقمند به شطرنج را در گروه های مختلف سنی به طور همزمان به گرد هم فراخواند و مسابقه ای که تصاویرش را می بینید صورت داد.
شهر کاشان مرکز شهرستان کاشان است. شهرستان کاشان با وسعت ۹۶۴۷ کیلومترمربع و جمعیت ۳۳۵۷۸۵ نفر از شهرهای استان اصفهان بوده و از نظر جمعیت دومین شهرستان این استان به حساب میآید که در فاصله ۲۴۰ کیلومتری از جنوب تهران و در بین دامنه کوه کرکس نطنز و دشت کویر قرار دارد. این شهرستان از شمال به آران و بیدگل، از شمال غربی به شهر قم، از جنوب به نطنز و اردستان، از غرب به کوه کرکس و سیاه کوه و شهرستان محلات و اراک و از شرق به کویر مرکزی ایران محدود است. کاشان دارای چهار بخش (مرکزی، قمصر، نیاسر و برزک) بوده و دارای پنج شهر (کاشان، قمصر، نیاسر، جوشقان کامو و برزک) میباشد.
کاشان از نظر جمعیت بیستم و در رده یازدهمین شهر صنعتی ایران قرار میگیرد که دلیل آن وجود کارخانجات متعدد فرش ماشینی (بیش از یکصد کارخانه)، کارخانه تولید ورق گالوانیزه و کارخانجات تولید قطعات خودرو و مونتاژ است. قدمت صنایع نساجی در این شهر به تولیدات شعربافی شامل مخمل بافی، زربافی و حریربافی برمیگردد که هم اکنون بیش از چند هزار نفر در کارخانجات نساجی مشغول به کار میباشند.
شهرت شهر کاشان بیشتر به واسطه گلاب و فرش دستباف و آثار باستانی و جاذبههای توریستی متعدد آن است. کاشان به دارالمومنین، شهر عقربها، دروازه کویر... مشهور است. از محصولات کشاورزی آن میتوان به انواع غلات و میوههای فصلی اشاره نمود. کاشان دارای آثار تاریخی و دیدنیهای بسیاری در تمام فصول سال است که از آن میان میتوان به باغ فین، مسجد و مدرسه آقابزرگ، خانه عامریها، خانه عباسیها، خانه طباطبایی، خانه بروجردی، حمام سلطان امیراحمد و قبر شاه عباس صفوی... اشاره نمود.
تصاویری که در این ایمیل برای شما دوستان پرشین استار در نظر گرفته شده نماهایی چشم نواز از شهر تاریخی کاشان است. البته برخی از اونها با تکنیک اچ دی آر گرفته شده که امیدوارم از دیدن اونها لذت ببرید.
پرسیدم: بار الهی چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا میدارد؟
پاسخ آمد: اینكه شما تمام كودكی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر میبرید و دوران پس از آن را نیز در حسرت بازگشت به كودكی میگذرانید.
اینكه شما سلامتی خود را فدای مالاندوزی میكنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی مینمایید.
اینكه شما به قدری نگران آیندهاید كه حال را فراموش میكنید، در حالی كه نه حال را دارید و نه آینده را.
این كه شما طوری زندگی میكنید كه گویی هرگز نخواهید مرد و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر میگیرد كه گویی هرگز زنده نبودهاید.
سكوت كردم و اندیشیدم،
در خانه چنین گشوده، چه میطلبیدم؟ بلی، آموختن ...
پرسیدم: چه بیاموزم؟
پاسخ آمد:
بیاموزید كه مجروح كردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمیكشد ولی برای التیام بخشیدن آن به سالها وقت نیاز است.
بیاموزید كه هرگز نمیتوانید كسی را مجبور نمایید تا شما را دوست داشته باشد، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آینهای از كردار و اخلاق خود شماست.
بیاموزید كه هرگز خود را با دیگران مقایسه نكیند، از آنجایی كه هر یك از شما به تنهایی و بر حسب شایستگیهای خود مورد قضاوت و داوری ما قرار میگیرد.
بیاموزید كه دوستان واقعی شما كسانی هستند كه با ضعفها و نقصانهای شما آشنایند ولیکن شما را همانگونه كه هستید و دوست دارند.
بیاموزید كه داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمیدهد، بلكه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.
بیاموزید كه دیگران را در برابر خطا و بیمهری كه نسبت به شما روا میدارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل را با ممارست در خود تقویت نمایید.
بیاموزید كه دو نفر میتوانند به چیزی یكسان نگاه كنند ولی برداشت آن دو هیچگاه یكسان نخواهد بود.
بیاموزید كه در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نكنید، بلکه تنها هنگامی كه مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید، راضی و خشنود باشید.
بیاموزید كه توانگر كسی نیست كه بیشتر دارد بلكه آنكه خواستههای كمتری دارد از همه توانگرتر است.
به خاطر داشته باشید كه مردم گفتههای شما را فراموش میكنند و همین مردم اعمال شما را نیز از یاد خواهند برد ولی، هرگز احساس شما نسبت به خویش را از خاطر نخواهند زدود.
آخرین باری كه خندیدید كی بود؟ یادتان هست؟ منظور یك خنده خوب و از تهدل است؛ خندهای كه صورت شما را سرخ كند و هنگام خندیدن اشك از چشمانتان جاری شود. البته خندیدن آسان است، اما هنگامی كه بتوانید اندیشههای خود را تحت تسلط درآورید میتوانید ادعا كنید به كنترل شادمانی خود نیز دست یافتهاید.
وقتی اصول شادمان زیستن را بیاموزید، آن وقت به آسانی میتوانید با كمك آن بهتر زندگی كنید. خندیدن و شاداب بودن كاملا طبیعی است. خنده چیز كوچكی است كه میتواند نتایج بزرگ بر جای گذارد. هیچ غذایی مغذیتر از شادمانی نیست. پس اگر قرار است روزی تصمیم بگیرید شاد و خوشحال باشید، چرا آن روز همین امروز نباشد؟ بنابراین با خنده و شادی و نشاط به استقبال روز جدید بروید.
خنده را فراموش نكنید.
شوخطبع باشید.
به زندگی خود شادی ببخشید.
خود را شاداب و خندان نگه دارید.
تبسم كردن را تمرین كنید تا برای شما عادت شود.
هر روز خندیدن از ته دل را بیاموزید.
چنانچه خواهان شادی هستید، باید آن را در خود بوجود آورید.
عضی نقاط جهان تا حدی زیبا هستند که انسان با ورود به آن ها تصور می کند به شهر جادویی قصه ها وارد شده است. این شهرها با آب و هوای فوق العاده، طبیعت بی نظیر و جاذبه های گردشگری خود سالانه میزبان تعداد زیادی گردشگر از سراسر جهان هستند، گردشگرانی که از زندگی روزمره و ماشینی خود خسته شده اند و به دنبال مکانی برای تازه سازی خود هستند. در این مطلب مکان هایی را به شما معرفی می کنیم که توسط گردشگران به عنوان رویایی ترین مقاصد گردشگری دنیا شناخته شده اند.
1- گرین لند، دانمارک :
گرین لند نام یک منطقه خودمختاردر دانمارک است که با وسعت ۲٬۱۶۶٬۰۸۶ کیلومتر مربع، بزرگترین جزیره جهان است و در شمال اقیانوس اطلس قرار دارد. پایتخت آن به زبان بومی نووک و به زبان دانمارکی گودتهاب نام دارد. نام گرینلند که به معنی «سرزمین سبز» یا «سبزستان» است. این کشور تا سده دهم میلادی برای اروپاییان ناشناخته مانده بود تا اینکه گروهی وایکینگ نروژی که در راه ایسلند بودند راه خود را گم کرده و به کرانههای گرینلند رسیدند. پیش از آمدن وایکینگها ساکنان گرینلند را مردم اسکیمو تشکیل میدادند. یکی از دلایل محبوب بودن گرینلند نزد گردشگران شفق های قطبی هستند که در آسمان شب گرینلند هر بیننده ای را به خود جذب می کند.
2- ونیز ، ایتالیا :
ونیز شهری است در کشور ایتالیا که به شهر کانالها مشهور است و با جمعیتی بالغ بر ۲۷۱، ۶۶۳ نفر مرکز ناحیه وِنِتو است. شهر ونیز در شمال ایتالیا و در میان دریای آدریاتیک قرار گرفتهاست. ونیز بصورت جزیرههای کوچکی است و خشکیها به وسیله کانالها از هم جدا شدهاند و تردد در شهر به وسیله قایق صورت میگیرد. شهر ونیز یکی از شهرهای توریست پذیر جهان است و سالانه میلیونها توریست به این شهر می روند.
محله تجریش مرکز شهرستان شمیرانات استان تهران به شمار میآید و در منطقه ۱ شهر تهران واقع شده است. میدان تجریش که نقطه پایانی خیابان ولیعصر تهران است یکی از مکانهای تجاری و شلوغ تهران بشمار میرود. بازار قدیمی، تکیه بزرگ تجریش و امامزادهای به نام امامزاده صالح و مرکز خرید تندیس از نقاط دیدنی محله تجریشاند.
هزار سال پیش تجریش، طجرشت خوانده می شد. چنانکه راوندی مورخ تاریخ در شرح سلطنت طغرل سلجوقی آورده است: «آنگاه سلطان از تبریز به سوی ری رفت تا زفاف به دار الملک باشد. اندک مایه رنج بر وی مستولی شد، به قصران بیرونی، به در ری به دیه طجرشت از جهت خنکی هوا نزول فرمود، چه حرارت هوا بغایت بود ( به سال ۴۵۵ ق). جالب اینجاست که طغرل در همان تجریش وفات یافت و جنازه اش برای دفن به ری منتقل شد.
گذشتهای از شمیران قدیم
کهنسالان درباره محل قدیمی تجریش اعتقاد دارند که نزدیک پل رومی در جاده قدیم شمیران رو به شمال طرف راست، روی تپه باغی بزرگ به نام «گِلِ باوکان» بود. (ظاهراً محلی که نماز عید فطر سال ۵۶ در آن برگزار شد.) دو دهکده تجریش و دزاشیب سابقا آنجا بودند. از گل باوکان تا امامزاده قاسم هم باغی دیگر به نام «جنت گلشن» بود. در اراضی اطراف این باغها گرگهای زیادی بودند که باعث زحمت اهالی تجریش می شدند، بدین لحاظ اهالی این منطقه دهکده را ترک کردند و به حوالی امامزاده صالح در جنت گلشن منتقل شدند و تجریش فعلی شکل گرفت.
سالهاست که مردم کره شمالی، خود را قدرتمندترین کشور جهان، صاحب بزرگترین ارتش جهان و البته بزرگترین هتل جهان میدانند. این اما نتیجه سیاستهای بسته حکومت کمونیستی این کشور است که برای مردمش رویایی از قدرتمندترین کشور جهان ساخته؛ مردمی که دریچههای بسیاری برای دیدن جهان ندارند و دنیای را از چشم سردمداران خود میبینند.
تصور عمومی اما حاکی از حس دلسوزی و ترحم نسبت به مردم کره شمالی است؛ مردمی که امکانات اولیه زندگی را ندارند، در شرایط امنیتی زندگی میکنند، تحریمهای سنگین جهانی را تحمل میکنند و... ولی گزارشهای رسیده از کره شمالی، خبر از چیز دیگری میدهد. مردمی که دیوانهوار حاکمان خود را دوست دارند، از جان و دل سختیها را تحمل و وقت و توان خود را صرف حاکمان خود میکنند.
دختران جوانی که روزانه هشت ساعت در چهارراههای این کشور با علاقه نقش چراغ راهنما را بازی میکنند، چرا که استفاده از برق در این کشور محدودیتهای دارد؛ کشاورزانی که با تجهیزات و ادوات قدیمی به سختی زراعت میکنند، چون دروازههای تکنولوژی به روی این کشور بسته است و قهرمانان ملی که که وقتی در جام جهانی سرود ملیشان پخش میشود، اشک شوق میریزند، چرا که راهی برای سلام کردن به دنیا پیدا کردهاند. همه و همه نشان از این دارد که هرچند زندگی آنها در حباب کمونیسم تعریف شده، ولی دست کم خودشان از این زندگی راضی هستند.
کشوری که سالانه تنها به هشتصد نفر اجازه سفر به خاک خود را میدهد و مردمش حتی از داشتن تلفن همراه محرومند، چه برسد به اینترنت و اتصال به شبکه جهانی. این است که اگر عکاس یا خبرنگاری فرصت بازدید از این کشور را پیدا کند، هم سعادت بزرگی نصیبش شده تا بتواند گزارشی ناب از سوژهای کمیاب را مخابره کند و هم جانش را کف دستش گرفته، چون اگر بخواهد کمی از روحیات جستجوگر ژورنالیستی خود را در خاک این کشور نشان دهد و سرک به هر گوشهای بکشد، بی گمان سروکارش با دستگاه امنیتی این کشور است.
چندی پیش، «دیوید گاتنفلدر»، رئیس سرویس عکس بخش آسیای AP این فرصت را یافت تا تحت نظارت نیروهای امنیتی و به همراه شماری از روزنامهنگاران و عکاسان دولتی کره شمالی از بخشهای از این کشور دیدار و گزارش تهیه کرد که در زیر بخشی از این تصاویر را میبینید:
انتخاب بهترین مکان از بین تمامی مکان های دیدنی کاری بسیار سخت و دشوار است. اما می توانید مطمئن باشید که هر یک از مقاصد زیر را انتخاب کنید پشیمان نخواهید شد و سفری رویایی و دیدنی را پیش روی خواهید داشت
بعضی نقاط جهان تا حدی زیبا هستند که انسان با ورود به آن ها تصور می کند به شهر جادویی قصه ها وارد شده است. این شهرها با آب و هوای فوق العاده، طبیعت بی نظیر و جاذبه های گردشگری خود سالانه میزبان تعداد زیادی گردشگر از سراسر جهان هستند، گردشگرانی که از زندگی روزمره و ماشینی خود خسته شده اند و به دنبال مکانی برای تازه سازی خود هستند. در این مطلب مکان هایی را به شما معرفی می کنیم که توسط گردشگران به عنوان رویایی ترین مقاصد گردشگری دنیا شناخته شده اند.
1- کولمار، فرانسه:
این شهر فوق العاده زیبا و رویایی که در ایالت آلزاس فرانسه در شمال شرقی فرانسه قرار دارد به عنوان زیباترین شهر اروپا شناخته می شود. کولمار به دلیل وجود میدان ها، فواره ها و کانال های زیاد و زیبایی که دارد در بین گردشگران به ونیز کوچک معروف است. این شهر زادگاه فردریک بارتولدی سازنده ی مسمه آزادی است.
مهتاب کرامتی سفیر حسن نیت یونیسف در ایران به مناسبت هفته جهانی «تغذیه با شیر مادر» با لیلا حاتمی بازیگر سینما گفتوگویی انجام داده و حاتمی این گفتوگو از تجربیات تغذیه دو کودکش سخن گفته است.
مهتاب کرامتی: لیلا جان درباره هفته ترویج تغذیه با شیر مادر تا به حال چیزی شنیده ای؟
لیلا حاتمی: نه نشنیده ام. همیشه تبلیغات و پوسترهای تغذیه با شیر مادر را در بیمارستان ها دیده بودم. اما نمیدانستم هفتهای در این ارتباط و با این نام وجود دارد.
مهتاب کرامتی: مردم تو را به عنوان یک بازیگر توانا میشناسند . دلیل اینکه امروز ما اینجا هستیم این است که تو به عنوان مادر دو فرزند، وظیفه ات را در قبال تغذیه بچه هایت با شیر خودت به خوبی انجام دادی و در تمام این زمان در عین اینکه به خوبی به امر مراقبت و تربیت بچه ها پرداختی به فعالیتهای شغلیت نیز ادامه دادی و حتی به واسطه بازیگری در همین زمان به خوبی درخشیدی. می خواهیم درباره این تجربه برای ما صحبت کنی.
لیلا حاتمی: حقیقت این است که قبل از بچه اولم دقیقاً می دانستم میخواهم چه کاری انجام بدهم و قصدم از ابتدا این بود که به فرزندم شیر بدهم. به همین دلیل خودم را آماده کرده بودم. خیلی مهم است که یک مادر قبل از این که بچه را به دنیا بیاورد، آماده باشد.
بخشی از این آمادگی از طریق پزشکی که به وی مراجعه می کردم به وجود آمد و بخش دیگر از طریق کتابهایی که اطرافیان پیشنهاد کرده بودند. البته در این راه می توان مستقیما از تجربیات نزدیکان نیز استفاده کرد. حتی اگر مادری در شرایطی قرار دارد که نمی توند از تجربه شخص دیگری استفاده کند میتواند به یک کتابفروشی مراجعه کند و قطعاً کتابهای معتبری در این زمینه هست که مورد تایید وزارت بهداشت و یا انجمن ترویج تغذیه با شیر مادر است و میتوان با مطالعه آنها آمادگی کامل را پیدا کرد.
باید حتماً یک مادر راهکارهای تغذیه با شیر مادر را قبل از دنیا آمدن کودک بداند. با به دنیا آمدن بچه مشغولیت مادر به شدت زیاد میشود و دیگر وقتی برای آموختن نمی ماند. به خصوص درباره شیر مادر که من تبلیغات آن را زیاد دیده بودم. من باید اعتراف کنم که بیشتر این تبلیغات رادر خارج از کشور دیده بودم. در داخل کشور خیلی متوجه تبلیغات برای تغذیه با شیر مادر نبودم.
کرامتی:
لیلا جان تو کار میکردی و با اینکه به فرزندانت شیر میدادی اما هیچ وقفهای در کارت ایجاد نشد. بیشتر توضیح می دهی؟
الو سلام مامانی. منم هوشنگ.
وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه. وای خدا خوابگاه رو بگو.
وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن
و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده؛ تنم مور مور میشه...
راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.
دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشس!
لامصب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!!
پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!
شریه فوربس این هفته فهرست پردرآمدترین بازیگران مرد هالیوود را اعلام کرد. آنجلینا جولی در میان بازیگران زن هالیوود بیش از همه پول درمیآورد، اما درآمد او از لئوناردو دیکاپریو 47 میلیون دلار کمتر است.
نشریه فوربس این هفته فهرست پردرآمدترین بازیگران مرد هالیوود را اعلام کرد.
دستمزد ستارههای هالیوود هیچوقت قاعده مشخصی نداشته و اینکه بخواهید میزان دستمزد یک بازیگر را با استعداد او مقایسه کنید جای بحث دارد، اما میتوانید بگویید قدرت ستارههای مرد انسجام بیشتری دارد.
هر سال چند نام آشنا - جانی دپ، ویل اسمیت، لئوناردو دی کاپریو - در فهرست پردرآمدترین بازیگران مرد هالیوود دیده میشود.
امسال دیکاپریو سلطان دنیاست. سال 2010 برای او بسیار خوب بود (ارزیابی فوربس فاصله مه 2010 تا مه 2011 را در برمیگیرد). «شاتر آیلند» و «آغاز» («تلقین») با بازی دیکاپریو روی هم بیش از 1.2 میلیارد دلار در دنیا فروختند و باعث شدند درآمد این بازیگر به 77 میلیون دلار برسد.
از سوی دیگر، دپ با 50 میلیون دلار و اسمیت با 36 میلیون دلار وضع بدی نداشتند. حتی تام هنکس بازیگر پیشکسوت هالیوود که فیلم جدید او «لری کراون» در گیشههای فروش خیلی موفق نبود، درآمد معقولی داشت.
درآمد هنکس در مقایسه با دیکاپریو ناچیز به نظر میرسد، اما 35 میلیون دلار او باز پنج میلیون دلار بیشتر از درآمد آنجلینا جولی و سارا جسیکا پارکر است که ماه پیش به اتفاق صدرنشین فهرست پردرآمدترین بازیگران زن هالیوود از نگاه فوربس شدند.
واقعیت این است که پردرآمدترین بازیگران زن هالیوود همیشه فاصله بسیاری با همتایان مرد خود دارند و وقتی هم که صدرنشین میشوند خیلی زود این جایگاه را از دست میدهند؛ نمونه آن ساندرا بولاک که بین ژوئن 2009 تا ژوئن 2010 برای دو فیلم «پیشنهاد» و «نقطه کور» حدود 56 میلیون دلار درآمد داشت و نفر اول شد، اما در تازهترین فهرست فوربس با 15 میلیون دلار درآمد در رده نهم قرار گرفت.
مردان عموما در فیلمهای پرهزینه بازی میکنند که در گیشههای فروش موفق هستند. زنان نمیتوانند در این سطح رقابت کنند، چون چنین نقشهایی به آنها پیشنهاد نمیشود.
زنان، ستارههای فیلمهایی مانند «دزدان دریایی کاراییب» یا «آغاز» نیستند؛نقش آنها ویترینآرایی است: دوست دختر و وردست. و در همان حال که بازار خارجی فیلمهای هالیوودی روز به روز بیشتر گسترش پیدا میکند (بیش از 67 درصد کل درآمد هالیوود در سال 2010 از بازار خارجی حاصل شد)، زنان روز به روز از نقشهای پردرآمدتر کنار گذاشته میشوند. بازار خارج از آمریکای شمالی بیشتر با مردانی آشناست که همه چیز را منفجر میکنند و دوست دارد دائم از این چیزها ببیند.
در هالیوود، زنان هر چه سنشان بیشتر میشود دستمزد کمتری میگیرند. هریسن فورد هنوز برای هر فیلم 20 میلیون دلار میگیرد. اگر فیلم جدید او «کابویها و بیگانهها» مثل فیلمهای قبلیاش پرفروش شود، سال بعد او را در فهرست فوربس خواهیم دید، اما هیچ بازیگر زن 69 ساله در هالیوود برای هر فیلم 20 میلیون دلار دستمزد نمیگیرد.
سیگورنی ویور - 63 ساله - احتمالا خیلی دوست دارد در یک فیلم «بیگانه» دیگر بازی کند، اما همان طور که اخیرا در گفتوگویی اعلام کرد، این مسئله دور از ذهن است، چون «چون شیوه صنعت سینما در هالیوود این طور است.»
به همین خاطر است که بازیگران زن هالیوود میکوشند بیرون از پرده سینما برای خود یک برند دست و پا کنند. سارا جسیکا پارکر در مقام تهیهکننده سریال «جنسیت و شهر» همچنان پول درمیآورد. او همچنین وارد دنیای مد و عطر شده است. جنیفر آنیستن هم خارج از دنیای سینما برای خود یک برند دارد.
جولی تنها بازیگر زن است که خلاف رویه عمل میکند. او در فیلمهای اکشن بازی میکند تا دستمزدی مانند ستارههای مرد داشته باشد. شخصیت اصلی فیلم «سالت» ابتدا مرد بود. به خاطر جولی این شخصیت زن شد، اما او به اندازه یک مرد دستمزد دریافت کرد.
رویه او میتواند برای ستارههای مجموعههای سینمایی امیدوارکننده باشد. کریستن استیوارت (سری فیلمهای «گرگ و میش»)، رونی مارا («دختری با خالکوبی اژدها») و جنیفر لارنس («The Hunger Games») همگی به بازی در فیلمهای اکشن گرایش دارند که قاعدتا در گیشه موفق خواهند بود و درآمد آنها را بیشتر میکنند.
بعید به نظر میرسد آنها بتوانند به اندازه دیکاپریو پول درآوردند، اما حداقل این شکاف را کمتر میکنند.
وحيد هاشميان، 6 ماهي ميشود كه دوباره به فوتبال ايران برگشته و يكي از اركان اصلي قهرماني پرسپوليس در جام حذفي بود؛ 6 ماهي كه ميگويد در آن، به اندازه تمام عمرش شوخي كرده و خنديده و از بازي در كنار ايرانيها لذت برده.
بعيد است وقتي درباره نسل درخشان فوتبال ايران حرف ميزني، وقتي اسم بازيكنهايي مثل علي دايي، مهدي مهدويكيا، خداداد عزيزي و... ميآيد، نامي از او به ميان نيايد! شايد به همين دليل بود كه توانست در فوتبال اروپا از همه بيشتر دوام بياورد و 11 سال در سطح اول فوتبال آلمان گل بزند و ايرانيها به داشتنش افتخار كنند؛ 11 سالي كه ميگويد، انگار در پادگان بوده و خشك بودن و نظامي بودن زندگي در آلمان، اذيتش ميكرده است. وحيد هاشميان، 6 ماهي ميشود كه دوباره به فوتبال ايران برگشته و يكي از اركان اصلي قهرماني پرسپوليس در جام حذفي بود؛ 6 ماهي كه ميگويد در آن، به اندازه تمام عمرش شوخي كرده و خنديده و از بازي در كنار ايرانيها لذت برده. او مثل هميشه با روي باز دعوت ما را پذيرفت و در يك روز گرم تابستاني، در يكي از رستورانهاي معروف شهر، روبهرويش نشستيم، گپي زديم و جايتان خالي قهوهاي نوشيديم. در مصاحبه اختصاصي زندگي ايدهآل با وحيد هاشميان، خواهيد فهميد طي سالها بازي و زندگي در آلمان چه روزهايي را پشتسر گذاشته و چه اتفاقاتي برايش افتاده و متوجه يك موضوع ديگر هم خواهيد شد؛ اينكه او مدتي است با همسر آيندهاش آشنا شده و به همين زوديها به خانه بخت خواهد رفت.
من، امامزاده حسن (ع) و تيرِ دروازه
من اهل محله امامزاده حسن (ع)، منطقهاي در جنوب شهر تهران هستم. آن زمان بهترين تفريح ما به دليل طبيعت اين منطقه، يك توپ ارزان پلاستيكي بود كه تمام بچههاي محل دنبال آن ميدويديم و سرمان گرم ميشد. البته فوتبال تنها تفريح من نبود بلكه به دليل علاقهاي كه به ورزشهاي رزمي داشتم، هميشه 3 ماه تابستان را به كلاسهاي تكواندو، كاراته و حتي كونگفو ميرفتم اما در انتها باز هم به سمت فوتبال برگشتم و ديدم علاقه اصليام، به اين ورزش است. در منطقه ما 2 كانون ابوذر و ميثم قرار داشت كه پشت منزل ما بودند و در آنها زمين فوتبال و استخر وجود داشت. اكثر تابستانها كار من اين بود كه به اين مكانها ميرفتم و از استخر آنها استفاده ميكردم، بعد از آن مينشستم و 3-2 سانس تمرين تيمهاي مختلف فوتبالي كه به آنجا ميآمدند را تماشا ميكردم و هميشه از خودم ميپرسيدم يعني روزي ميشود من هم بتوانم مثل آنها بازي كنم؟ چون وقتي شوتهايي كه به توپ ميزدند را ميديدم، خيلي تعجب ميكردم كه چگونه يك انسان اينقدر قدرت دارد توپ را اينگونه شوت كند!
آنقدر علاقهام به فوتبال زياد شده بود كه تصميم گرفتم در كنار همكلاسيهايم در مدرسه فوتبال بازي كنم. باورتان نميشود اما بعضي اوقات به خاطر فوتبال بازي كردن، حاضر ميشديم تمام برفها و يخهاي روي سطح زمين را به هر صورتي شده از بين ببريم تا بتوانيم بازي كنيم. تنها كسي كه در محل تير دروازه كوچك داشت، من بودم؛ آن موقع تير دروازههاي من تور هم داشت، هميشه مواظب بوديم تور دروازهمان پاره نشود چون تور براي ما خيلي گران بود! بعد از بازي در مدرسه، در مسابقههاي آموزشگاهي شركت كردم و بعد از آن، بهصورت خيلي اتفاقي وارد فوتبال حرفهاي شدم.
فقیهه سلطانی در یکی از بعدازظهرهای وحشتناک گرم همین روزها روبهروی ما نشسته بود تا به اصطلاح به سوالهای عجیب و غریب ما جواب بدهد.
با همان چیزی روبهرو شدیم که انتظارش را داشتیم. فقیهه سلطانی در یکی از بعدازظهرهای وحشتناک گرم همین روزها روبهروی ما نشسته بود تا به اصطلاح به سوالهای عجیب و غریب ما جواب بدهد. سوالهایی که موقع جواب دادن به هرکدامشان به یک بخش از زندگیاش میرسید، میخندید، احساساتی میشد، به وجد میآمد و در تمام آن لحظهها خودش بود، خود خودش. دختر مهربان یک پدر روحانی که با تشویقهای پدر جلو و جلوتر آمده و هیچ چیز نتوانسته او را متوقف کند: «پدرم رفت تحقیق کرد و گفت بازیگری کاری است که اگر درست وارد آن بشوی، دیگر همه چیز خوب پیش میرود.» از لابهلای صحبتهایش خیلی خوب میتوانی بفهمی تا چه اندازه تحت تاثیر دنیای روشنفکرانه و بزرگ پدر است: «پدر همیشه به ما و بقیه میگوید درست باشید، اما اگر کسی دوست نداشت، هیچوقت مجبورش نمیکند. چون معتقد است خدا خودش گفته که انسانها را آزاد آفریده تا خودشان راه خودشان را انتخاب کنند.»
از درخشش در فیلم به یادماندنی «معجزه خنده» تا همین روزها که سریال «پرسه در مه» و پخش دوباره «نشانی» روی آنتن رفت، فقیهه سلطانی همین بوده. همینقدر گرم، مهربان و پر از انرژی. مثل سالی که در آن به دنیا آمده، هرچند هنوز خودش هم نمیداند باید خودش را متولد سال «اسب» بداند یا براساس آن چیزی که در شناسنامهاش آمده یک «ببر» باشد. اما هیچکدام از اینها نمیتواند آنقدرها مهم باشد. او فقیهه سلطانی است.
ما در جهانی زندگی می کنیم که هر گوشه ی آن زیبایی های خاص خود را دارد. در قسمت های قبلی توضیح دادیم که انتخاب بهترین مکان از بین تمامی مکان های دیدنی کاری بسیار سخت و دشوار است. اما می توانید مطمئن باشید که هر یک از مقاصد زیر را انتخاب کنید پشیمان نخواهید شد و سفری رویایی و دیدنی را پیش روی خواهید داشت . بعضی از این مقاصد برای شما شناخته شده و بعضی از آن ها هم ناشناخته می باشد. با ما باشید تا با تعدادی دیگر از مکان های دیدنی و زیبای جهان آشنا شوید:
1- آبشارهای ایگوازو - برزیل، آرژانتین
آبشار ایگوآزو در کشور برزیل با ارتفاع 82 متر و عرض 2700 متر، پنجمین آبشار بلند دنیا به شمار میرود. این آبشار بر روی رود ایگوآزو واقع شده که از شهر کوریتیبای برزیل آغاز شده و پس از طی مسیر چند صد کیلومتری وارد مرز برزیل و آرژانتین میشود. ایگوآزو در سال 2009 به عنوان یکی از نامزدهای عجایب هفتگانهی طبیعت معرفی شد.