با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به فان کلوب منو تو خوش آمدید
امیدوارم همیشه لحظاتی سرشار از عشق
در کنار هم داشته باشیم
با پیشنهادات و انتقادات سازنده خود ما را در پیشرفت بهتر یاری کنید
با تشکر
واقعیت های عجیب و غریب در دنیا کم نیستند. برخی از آنها باورپذیرند و برخی دیگر آن قدر عجیب به نظر می رسند که باورشان سخت است. امروز 8 واقعیت جهانی را که شاید خیلی از شما آنها را به سختی باور کنید از 8 گوشه دنیا برای شما شرح می دهیم:
1. سوئیسی ها تمیزترین مردم دنیا هستند:
وقتی وارد سوئیس می شوید، در هر گوشه می توانید یک سطل زباله ببینید، حتی یک تکه کاغذ هم روی زمین دیده نمی شود. همه ساختمان ها برق می زند. باور نمی کنید، حق دارید که تعجب کنید! در واقع سوئیسی ها به زندگی تمیز و مرتب اهمیت می دهند و به دلیل قوانینی که در کشور وضع شده و اکثر ساکنان به آن احترام می گذارند، کشور آنها بسیار تمیز است و مردم برای حفاظت از محیط ارزش زیادی قائل هستند. کافیست یک تکه کاغذ تصادفی از دست تان روی زمین بیفتد، آن وقت کسی هست که دوستانه به شما تذکر بدهد.
آدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم ...
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده،
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون حیوونکی نپره ...
اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون ...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هر کاری بکنن
اینا فرشتن ...
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه، اذیتشون نکنین...
تنهاشون نزارین، داغون می شن !
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند
مثل آن راننده تاکسیای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی،
دستپاچه رو بر نمیگردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.
آدمهایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.
دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند،... مثلا می گویند
این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتر یادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی ...
آدمهایی که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.
آدمهای پیامکهای آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند،
آدمهای پیامکهای پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.
آدمهایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین،
خطهایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.
آدمهایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.
آدمهایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن
مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظهی قبل از رها کردن دست،
با نوک انگشتهاش به دستهایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک بوسه
وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطرشون تو هوا مونده
وقتی بارون میاد دستاشون رو به آسمونه
وقتی بهشون زنگ میزنی حتی وقتی که تازه خوابیدن
با خوشرویی جواب میدنو میگن خوب شد زنگ زدی باید بلند میشدم
وقتی یه بچه میبینن سرشار از شورو شوق میشن و باهاش شروع به بازی کردن میشن
آره همین ها هستند که هم دنیا رو زیبا میکنن هم زندگی رو لذت بخش تر
وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را می خورد
وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد
اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیو نها درخت کافی است
زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند
در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید
شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد
زمان از شما قدرتمندتر است
پس خوب باشیم و خوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد
اسپنسر وست را تقریبا همه می شناسند. او 31 سال پیش در تورنتو، کانادا متولد شد و زمانی که تنها پنج سال داشت بدلیل یک اختلال نادر ژنتیکی در ستون فقرات، پاهای خود را از ناحیه زیر لگن از دست داد. پزشکان آن زمان به پدر و مادر او هشدار دادند که اسپنسر هرگز قادر به نشستن نخواهد بود. اما انگیزه و اراده ی غیرقابل وصف او باعث شد تا بدون در نظر گرفتن مشکلات ناشی از این نقص عضو از همان کودکی کارهایی غیر ممکن را انجام دهد. او با مقاومت هر چه تمامتر بر درد و رنجش غلبه کرد و پیام الهام بخش خود را در به چالش کشیدن موانع زندگی به گوش جهانیان رساند. بطوریکه در حال حاضر مخاطبان زیادی در سراسر دنیا او را بعنوان استاد انگیزه به رسمیت می شناسند ...
او اخیرا بهمراه دوستان کوهنوردش به قله کلیمانجارو صعود کرد در حالیکه در طول این سفر هفت روزه تنها دستانش بودند که او را به جلو می راندند. او با صعود به بالای بلندترین کوه در آفریقا باز هم ثابت کرد که نیروی اراده حد و مرزی ندارد.
Someone has written these beautiful words. Must read and try to understand the deep meaning of it.
They are like the ten commandments to follow in life all the time.
شخصی این کلمات زیبا را نوشته است. باید آنها را خواند و معنای عمیق آنها را درک کرد.
آنها همچون ده فرمان هستند که باید در زندگی همواره مورد تبعیت قرار بگیرند.
1. وقتی در محیطی کار می کنید که تعداد زیادی همکار دارید و دوست دارید در ایامی از سال با هم عکس یادگاری بگیرید سعی کنید از این نمونه کار استفاده کنید. فقط سعی کنید که برای حفظ هارمونی عکس هم که شده بلندترها عقب تر بایستند و کوتاه ها جلوتر
برفها آب شده بودند و دیگر خبری از سرمای زمستان نبود. فصل یخبندان تمام شده بود و کم کم اهالی دهکده شیوانا می توانستند از خانه هایشان بیرون بیایند و در مزارع به کشت وزرع بپردازند. همه از گرمای خورشید بهاری حظ می کردند و از سبزی و طراوت گیاهان لذت می بردند ...
در آن روز، شیوانا همراه یکی از شاگردان از مزرعه عبور می کرد. پیرمردی را دید که نوه هایش را دور خود جمع کرده و برای آنها در مورد سرمای شدید زمستان و زندانی بودن در خانه و منتظر آفتاب نشستن صحبت میکند.
شیوانا لختی ایستاد و حرفهای پیرمرد را گوش کرد و سپس او را کنار کشید و گفت:"اکنون که بهار است و این بچه ها در حال لذت بردن از آفتاب ملایم و نسیم دلنواز بهار هستند، بهتر است روایت یخ و سرما را برای آنها نقل نکنی! خاطرات زمستان، خوب یا بد، مال زمستان است. آنها را به بهار نیاور! با این حرف تو بچه ها نه تنها بهار را دوست نخواهند داشت بلکه از زمستان هم بیشتر خواهند ترسید و در نتیجه زمستان سال بعد، قبل از آمدن یخبندان همه این بچه ها از وحشت تسلیم سرما خواهند شد.
به جای صحبت از بدبختی های ایام سرما، به این بچه ها یاد بده از این زیبایی و طراوتی که هم اکنون اطرافشان است لذت ببرند. بگذار خاطره بهار در خاطر آنها ماندگار شود و برایشان آنقدر شیرین و جذاب بماند که در سردترین زمستان های آینده، امید به بهاری دلنواز، آنها را تسلیم نکند. پیرمرد اعتراض کرد و گفت :"اما زمستان سختی بود"
شیوانا با لبخند گفت:"ولی اکنون بهار است. آن زمستان سخت حق ندارد بهار را از ما بگیرد. تو با کشیدن خاطرات زمستان به بهار، داری بهار را نیز قربانی می کنی! زمستان را در فصل خودش رها کن!
خیلی از محصلها و دانشجوها در موقع امتحانات فکر میکنند در حال تحمل فشار زیادی هستند و زندگیشان با مشکلات زیادی همراه است! عکسهای درس خواندن چینیها اما خیلیها را شگفت زده کرده است ...
این روزها منتشر شدن عکسهای درس خواندن گروهی از محصلهای چینی حسابی روی همنوعهای خودشان در دیگر کشورهای جهان تأثیر گذاشته است. در میان محصلهای چینی ضربالمثل "این قدر درس بخوان تا بیفتی" حسابی معروف است. به تازگی عکسهایی منتشر شده که نشان میدهد دانشآموزان چینی که برای شرکت در امتحان ورودی دانشگاههای این کشور آماده میشوند با سرم درس میخوانند تا از هوش نروند! در این تصاویر تعداد زیادی سرم از سقف محل درس خواندن این دانشآموزان آویزان شده تا همه بتوانند خودشان را سرپا نگه دارند. در چین کنکور ورود به دانشگاه به نام "گائو کائو" شناخته میشود و با جمعیت زیاد این کشور موفقیت در آن برای دانشآموزان بسیار سخت و طاقتفرساست.
با رسانهای شدن این عکسها یکی از مقامهای آموزشی چین اعلام کرده که دانشآموزان با نظارت مسئولان از سرمهای آمینو اسید برای تقویت خود و حفظ سلامتیشان استفاده میکنند. به گفته رئیس دپارتمان امور آموزشی چین، دولت این کشور برای هر دانشآموز کنکوری این کشور ۱۰یوآن یارانه سرم آمینو تخصیص داده است و هر محصلی که احساس کند در موقع درس خواندن حال و روزش خوب نیست میتواند از مسئولان تزریق سرم را درخواست کند. به گفته این مقام چینی به خاطر اینکه در وقت دانشآموزان صرفه جویی شود تصمیم گرفته شده تا تزریق سرم در محل درسخواندن انجام شود تا دانشآموزان نیاز به درمانگاه رفتن نداشته باشند! کنکور برای دانشآموزان چینی حکم مرگ و زندگی را دارد و میتواند آینده آنها را بطور کامل تغییر دهد.
بالابلندی، توپ چرخی، تیله بازی، خاله بزغاله، خروس جنگی، زو، شاه و وزیر، شمع- گل- پروانه، عمو زنجیر باف، قایم باشک، قلعه، کلاغ پر، گل یا پوچ، لی لی، هفتسنگ، وسطی و دهها بازی دیگر که هر یک نامی آشنا برای نسلهایی از ایرانیان هستند. اما بعضی از این بازیهای کودکانه دیگر فراموش شدهاند و به تاریخ پیوستهاند.
بهانه مصاحبه ما با احسان خواجهامیری میتوانست خیلی چیزها باشد؛ از فراهم كردن شرایط انتشار آلبوم جدیدش تا آلبوم تازه «پدر» كه همین چند روز پیش وارد بازار موسیقی شد، تا دوباره نام احسان خواجهامیری و پدرش را روی زبانها بیندازد.
مصاحبه با احسان خواجهامیری میتوانست خیلی چیزها باشد؛ از فراهم كردن شرایط انتشار آلبوم جدیدش تا آلبوم تازه «پدر» كه همین چند روز پیش وارد بازار موسیقی شد، تا دوباره نام احسان خواجهامیری و پدرش را روی زبانها بیندازد. بهانه ما اما برای نشستن پای صحبتهای او اتفاق دیگری بود؛ احسان در نظرسنجی مجله به عنوان محبوبترین خواننده پاپ انتخاب شد تا گفتوگوی ما یك موضوع كاملا ویژه داشته باشد. در یكی از آخرین روزهای اردیبهشتماه در منزل احسان خواجهامیری مهمان بودیم؛ او و همسرش میزبانهای مهربانی بودند و 4ساعت تمام جواب سؤالهای ما را با آرامش و حوصله دادند، سؤالهایی كه از هر دری پرسیده شد؛ از آلبومهای موسیقی، ارتباط با پدر، داستان زندگی مشترك و همه اخبار ریز و درشتی كه در تمام این سالها در اطراف خواننده مورد علاقه شما وجود داشته؛ جواب تمام این سؤالها را از زبان احسان خواجهامیری بخوانید.
حکایت من و مدرسه و دروغ، حکایت من است و شب کویر و ستاره. اما ظاهرا چرخه یکسان بوده و اساتید نیز هر از چندی دروغی را به اذهان خام ما می بسته اند که دانستن آنها جدای از یادآوری خاطرات شیرین و سخت گذشته، مزید نمکی است بر دردهای چوب و شلنگ (همدردی مجدد با دهه پنجاه و شصتی ها).
1. نیوتن جاذبه را به خاطر افتادن سیب بر روی سرش کشف کرد !
این داستان را همیشه در مدرسه ها می شنیدیم که نیوتن عزیز زیر درخت سیب نشسته بوده و سیبی که در همان اثنا روی سرش می افتد او را به فکر می اندازد و نهایتا قانون جاذبه توسط او کشف می شود. اما واقعیت این است که خود نیوتن هیچگاه این داستان را مطرح نکرده است و این داستان چندین دهه پس از کشف قانون نیوتن و بعد از مرگ وی بر سر زبانها افتاد. شاید این داستان را باید بزرگترین دروغی که در مدرسه ها به ما گفته اند نام گذاشت.
گوگل محبوبترین و بهترین جستجوگر اینترنت است که با اختلاف زیادی نسبت به رقبا در صدر انتخابهای کاربران قرار دارد. گوگل با روشهای پیشرفتهای صفحات وب را رتبهبندی و در نتایج ظاهر میکند که باعث میشود همواره بهترین و دقیقترین نتایج برای کاربران به نمایش درآید. حتما میدانید که جستجوگر گوگل فقط جستجوگر کلمات و عبارات موردنظر شما نیست و امکانات جانبی مختلفی دارد. امکاناتی که میتواند به شما در رسیدن به نتیجه موردنظرتان کمک کند. در این مطلب ۱۰ مورد از امکانات گوگل را معرفی میکنیم که شاید کمتر به چشم آمده باشند.
1. پیداکردن صفحات مشابه
با استفاده از گوگل شما میتوانید سایتهایی مشابه سایت موردنظرتان را بیابید. به عنوان مثال اگر شما در یک سایت آموزش فتوشاپ هستید میتوانید با استفاده از گوگل دیگر سایتهایی هم که در این زمینه فعالیت میکنند بیابید. کافی است قبل از آدرس سایت موردنظرتان، بنویسید related: و جستجو کنید. به عنوان مثال میتوانید بزنید related:http://google.com تا دیگر موتورهای جستجوی معروف جهان مثل یاهو، MSN، Ask و بینگ را ببینید.
۲. پیداکردن معانی
در طول دوران تحصیل یا در زمان کار همیشه نیازمند یافتن معانی لغات و اصطلاحات هستیم. بسیاری از دیکشنریهای فنی برای این کار استفاده میکنند. اما با استفاده از گوگل به راحتی میتوانید با به کار بردن عبارت define معنی کلمات موردنظر خود را بیابید. مثلا میخواهید بدانید که معنی کلمه speed چیست. کافی است تایپ کنید define speed و جستجو را بزنید تا معنی آن ظاهر شود. دیگر نیازی به استفاده از دیکشنری ندارید!
بـررسی ارزش جهانـی پـول ایـران
از 300 سال پیـش تا به امـروز
به نقل از سایت الف؛ منابع تاریخی نشان می دهند ارزش برابری پول ملی ایران با پولهای معتبر جهانی در مقاطع تاریخی مختلف به این شرح بوده است :
در زمان شاه طهماسب صفوی، یعنی در سده شانزدهم میلادی، واحد پول ایران "شاهی" بود و هر ۲۰۰ شاهی برابر با یک "تومان". طبق مندرجات سفرنامه جنکینسون، در آن زمان هر شاهی با یک شیلینگ انگلیس برابر بود. هر پوند استرلینگ برابر با ۲۰ شیلینگ است. بنابراین، یک تومان ایران برابر بود با ۱۰ پوند انگلیس. یعنی، ارزش پول ایران ده برابر پول انگلیس بود.
در سده هیجدهم میلادی، ارزش تومان ایران بهتدریج کاهش یافت و ارزش پوند انگلیس افزایش. در نیمه اوّل سده نوزدهم میلادی، یعنی در دوران سلطنت فتحعلیشاه و محمد شاه قاجار، دو پوند استرلینگ برابر با یک تومان ایران شد. در این زمان یک پوند برابر بود با ۲۵ فرانک فرانسه و ۱۰ روپیه هند. یعنی، یک تومان ایران برابر بود با ۵/ ۱۲ فرانک فرانسه. در همین زمان، یک تومان ایران با دو دلار و پنجاه سنت آمریکا برابر بود.
پس از قحطی بزرگ ۱۲۸۸ ق. ارزش پول ایران سیر نزولی را آغاز کرد؛ با قتل ناصرالدینشاه (۱۸۹۳) این کاهش ادامه یافت و با انقلاب مشروطه (۱۹۰۵-۱۹۰۷) شدت گرفت. اندکی قبل از قتل ناصرالدینشاه، در سال ۱۸۹۱ یک پوند استرلینگ برابر با ۵/ ۳۲ قران بود که، اندکی پس از قتل ناصرالدینشاه، در سال ۱۸۹۴ به ۵/ ۴۸ قران رسید. ده قران برابر با یک تومان بود. یعنی در اواخر سلطنت ناصرالدینشاه ارزش پوند بریتانیا ۲۵/ ۳ برابر تومان ایران و پس از قتل او، در زمان سلطنت مظفرالدینشاه، حدود ۸۵/ ۴ برابر تومان ایران شد.
پس از انقلاب مشروطه یک پوند برابر با ۶۰ قران بود یعنی ارزش پوند انگلیس شش برابر تومان ایران شد. در اواخر سده نوزدهم و اوائل سده بیستم میلادی، تا جنگ اوّل جهانی، یک پوند انگلیس تقریباً برابر با ۵ دلار آمریکا بود. بنابراین، در دوران مظفرالدینشاه ارزش دلار آمریکا و تومان ایران تقریباً یکسان بود.
در زمان سقوط رضا خان و ورود ارتشهای متفقین به ایران (۱۳۲۰ ش.) دلار آمریکا تقریباً یک و نیم تومان ایران بود؛ یعنی با ۱۵ ریال میشد یک دلار خریداری کرد. در سال ۱۳۳۲، یعنی در اواخر دولت دکتر مصدق و زمان کودتای ۲۸ مرداد، یک دلار آمریکا معادل ۹۰ ریال ایران (۹ تومان) و یک پوند استرلینگ برابر با ۲۳ تومان بود. در پایان سلطنت محمدرضا پهلوی و در دوره ای که صادرات نفت خام در قله تاریخی قرار داشت، یک دلار آمریکا تقریباً ۷ تومان ایران و یک پوند انگلیس تقریباً ده تومان ایران ارزش داشت. در این زمان ارزش یک روبل شوروی حدود ده تومان ایران یعنی تقریباً برابر با پوند استرلینگ بود. یک فرانک فرانسه ۱۶ ریال و یک مارک آلمان غربی ۳۲ ریال ارزش داشت.
امروزه پوند استرلینگ به نرخ رسمی دولتی حدود ۱۹۵۰ برابر تومان ایران و دلار آمریکا حدود ۱۲۲۶ برابر تومان ایران است در حالی که نرخ دلار در بازار آزاد ۱۸۵۰ تومان و قیمت پوند ۳۰۰۰ تومان می باشد. بجز دوره هایی که ایران شاهد جنگ و تجاوز نظامی بوده، سریع ترین سقوط ارزش پول ملی ایران در خرداد ۱۳۷۴ (زمان ریاست عادلی بر بانک مرکزی) و دی ۱۳۹۰ (زمان ریاست بهمنی بر بانک مرکزی) اتفاق افتاده است. بانک مرکزی طبق قانون، وظیفه حفظ ارزش پول ملی را به عهده دارد.
وندا متیوز، زن ۲۰ ساله اهل منچستر انگلستان علاقه عجیبی دارد كه همه چیز اطرافش به رنگ صورتی باشد و خانهی خود را تبدیل به معبدی برای رنگ پرطرفدار صورتی كرده است. وندا همیشه چیزی با رنگ صورتی دارد ولی در سه سال گذشته واقعاً همه چیز خارج از كنترل درآمده است. او خانه سه خوابه خود را تبدیل به خانه بزرگ عروسك باربی كرده است كه از دیوار گرفته تا مبلمان و حتی فرش آن صورتی است و از آنجایی كه همیشه صورتی به تن دارد كمدش پر از لباس، كفش و وسایل صورتی رنگ است.
به نقل از پولنیوز: آخرین نظرسنجی موسسه "گالوپ" درباره شادترین مردم جهان در سال 2012 منتشر شد. بر اساس بررسی موسسه "گالوپ" که در مقیاس بین صفر تا 10 انجام شده است، مردم کشورهای مختلف جهان درباره شرایط فعلی زندگی و کیفیت آن طی پنج سال آینده نظر خود را اعلام کرده اند. این نظرسنجی در 124 کشور جهان صورت گرفته که در ادامه مطلب 14 عنوان از کشورهای قرار گرفته در صدر این لیست جهت اطلاع شما معرفی می شوند.
افرادی که به شرایط فعلی خود امتیاز 7 به بالا و برای کیفیت زندگی در آینده امتیاز 8 به بالا داده اند، به عنوان کسانی که از رفاه برخوردارند در نظر گرفته شده اند که به معنای دیدگاه مثبت آنها نسبت به شرایط فعلی و آینده زندگیشان است. این افراد مشکلات سلامتی، استرس و ناراحتی کمتر و در مقابل شادی، احترام و لذت بیشتری را در زندگی خود تجربه کرده اند.
بر اساس نظرسنجی گالوپ، 57 درصد از مردم برزیل نسبت به میزان رفاه و شرایط زندگی
خود دیدگاه مثبتی دارند.
بر اساس نظرسنجی گالوپ، 58 درصد از مردم کاستاریکا نسبت به میزان رفاه و
چند سالیست هفته اول آوریل به روز مبارزه با بالش نام گذاری شده که امسال (2012) هم هزاران نفر از مبارزین بالشتی طبق برنامه هر سال در بسیاری از کشور دنیا به دوئل پرداختند. در این همایش مفرح جمعیت علاقمند در نقاط تعیین شده گرد هم میآیند و با بالشهایی که معمولا با پر قو پر شده به کتک زدن یکدیگر میپردازند! برای شرکت در این همایشها محدودیت سنی وجود ندارد و کودکان و بزرگسالان همگی میتوانند در این مبارزه شرکت کنند. هرچند وسیلهای که برای مبارزه استفاده میشود خطرناک نیست اما در اطراف محل برگزاری اکیپهای اورژانس و پزشکی هم به فعالیت میپردازند تا بتوانند از مصدومین احتمالی مراقبت به عمل آورند.
این مبارزه به محبوبیت بالایی دست پیدا کرده بطوریکه پیش بینی شده هرساله به تعداد کشورهای شرکت کننده در این سلسله مبارزات افزوده شود که به روایتی امسال مراسم روز بین المللی جنگ بالشها در هفتم آوریل در بیش از یکصد و پانزده شهر جهان از جمله در کشورهای : امریکا، انگلستان، هلند، استرالیا، مالزی، مجارستان، بلغارستان، برزیل، چین، ژاپن، روسیه، آلمان، ایتالیا، هنگ کنگ، ترکیه، تایوان، اسلواکی، اوکراین و … برگزار شد. با هم بخشی از تصاویر انتخابی از کشورهای مختلف در این روز را در این ایمیل می بینیم.
اسفند كه میشد انگار در دلش ولولهای برپا میكردند. تمام كارهایش را تعطیل میكرد و به جان خانه میافتاد. نمیتوانست تصور كند عید برسد و او دیوارهای خانهاش را كه این روزها به خاطر آلودگیهای زندگی شهری بیشتر از گذشته كثیف میشدند، تمیز نكرده باشد. شستن فرشها هم كه جای خودش را داشت. درستكردن سبزه سفره هفتسین را هم فراموش نمیكرد.
درست است كه بعد از تمام این سختیها چند روزی درد دستها و پاهایش او را خانهنشین میكرد، ولی با این حال شوق رسیدن بهار باعث میشد تا سال بعد همه این دردسرها را فراموش كند، اما این روزها فكرش بدجوری مشغول شده بود. مدام یاد حرفهای همسایهاش میافتاد كه چند روز پیش میگفت هرسال عید تقریبا نیمی از وسایل خانهاش را عوض میكند و تمام این كارها را برای ایجاد روحیه شادابی و نشاط در خانه ضروری میدانست. نمیخواست به این حرفها اهمیتی بدهد، اما به محض اینكه این افكار را از ذهنش بیرون میكرد ناخودآگاه یاد مهمانی هفته گذشته میافتاد كه خواهرش گفته بود برای سال جدید اتومبیلشان را عوض میكنند و به این ترتیب سراسر وجودش از حسادت پر شده بود. خلاصه آنكه امسال با تمام سالهای دیگر برایش تفاوت داشت. آنقدر به این حرفها فكر كرد كه نتوانست آنجور كه میخواهد خانهاش را تمیز كند و بالاخره در حالی كه از شدت خستگی روی زمین دراز كشیده بود با خودش فكر كرد خانهتكانی دلش حتی از تمیزكردن خانهاش هم ضروریتر است.
اگرچه این روزها سرتان حسابی شلوغ است و حتی فرصت سر خاراندن هم ندارید، اما روزهای پایانی سال همیشه بهانه خوبی است كه سری به درونتان بزنید و فكری به حال ویژگیهای منفیتان كنید. كار سختی نیست. فقط كافی است گام به گام با ما همراه باشید تا در نهایت قبل از سال جدید بسیاری از نكات منفی رفتارهایتان را كنار بگذارید، پس شروع میكنیم.
- وقتی زود عصبانی میشوید
مدتی است بسرعت عصبانی میشوید. فقط كافی است همه چیز آنگونه كه مد نظرتان است پیش نرود تا یكباره مانند كوه آتشفشان فوران كنید و هر آنچه كه اطرافتان است، بسوزانید. البته لازم به گفتن نیست كه چند دقیقه بعد، دیگر از چهره برافروخته شما و داد و هوارهایتان حتی كوچكترین نشانهای باقی نمانده است. تنها شما ماندهاید با احساسی از شرمندگی و برچسبهایی از سوی دیگران كه شما را به عنوان فردی عصبانی میشناسد.