با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
درباره ما
به فان کلوب منو تو خوش آمدید
امیدوارم همیشه لحظاتی سرشار از عشق
در کنار هم داشته باشیم
با پیشنهادات و انتقادات سازنده خود ما را در پیشرفت بهتر یاری کنید
با تشکر
بهرام رادان که این روزها آلبوم موسیقیاش را با نام «روی دیگر» روانه بازار کرده است، میگوید:« نه آواز خوان هستم و نه قصد آواز خوانی داشتم.» نام بهرام رادان تا امروز به عنوان بازیگر در عرصه هنر شنیده شده است.
بازیگری که در چند سال اخیر با انتخابهای درست و به جا توانسته است در تعدادی از بهترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران بازی کند و به عنوان بازیگر گزیده کار معرفی شود.
او محسن چاوشی است و طی این سال ها آنقدر کارهای خوب و شنیدنی از خود منتشر کرده است که دیگر همه او را به عنوان یکی از قطب های قدرتمند موسیقی کشورمان می دانند. شاید خیلی ها دلیل موفقیت محسن را صدای متفاوتش بدانند اما این تمام ماجرا نیست!
اگرچه صدا،ترانه و آهنگ سه ویژگی مهم برای مطرح شدن یک خواننده به شمار می آید اما از قدیم گفته اند هر کسی نان دلش را می خورد! چاوشی از آن دست آدم هاست که شدیداً نان دل پاک و صادقش را می خورد. محسن آنقدر از غرور فاصله دارد که هر وقت صحبت از هوادارنش می شد می گفت بهتر است بگوییم مخاطبین و این یعنی احترام به مردم! غمی که در صدای محسن وجود دارد انگار از درون او نشات می گیرد، او انسان غمگینی است وخودش می گوید ریشه این غم و اندوه مثل خیلی چیزهای دیگر که در دنیا وجود دارد قابل بیان نیست!
خروج من از ایران برای بهتر زندگی کردن نبوده است بلکه از ابتدا هدفم این بوده که اطلاعات و تجاربی را در زمینه موسیقی درک کرده و پاپ مدرن را در ایران به مردم کشور خودم ارائه دهم.
اولین نشست خبری کاوه یغمایی برگزار شد. این نشست خبری توسط شرکت فرهنگی هنری «پنج برگ هنر» برگزار شد که درآن کاوه یغمایی همراه با فریدون خشنود و محمد حشمتی به پرسشهای خبرنگاران پاسخ دادند.
امسال اولين سال بدون ناصر حجازي است. مردي بزرگ تر از فوتبال ايران، بالاتر از استانداردها و بيشتر از ظرفيت ها. در گفت وگو با پسرش از هردري گفتيم. از فوتبال آن روزها و اين روزها و اينکه چه شد ناصر حجازي، ناصر حجازي شد و در قلب ها ماند.
روزهاي بدون ناصر حجازي در سال 90 چطور گذشت؟
گذر زمان چيزي را عوض نکرده است. هنوز باور نکرده ام که او رفته. شايد باورتان نشود اما وقتي به من ميگويند «خدا پدرت را بيامرزد» به فکر فرو ميروم و بعد متوجه ميشوم که پدرم فوت کرده است. ميدانيد من معتقدم در ورزش ايران هيچ کسي در حد ناصر حجازي نيست که بتوانيم با او قياسش کنيم.
مازیار فلاحی چهرۀ بسیار محبوب این روز های موسیقی کشور در تاریخ 27 و 28 اسفندماه (هر شب دو سانس) با عاشقانه های خود آخرین کنسرت سال را در سالن همایش های برج میلاد اجرا کرد و به جرات می توان گفت این 4 اجرا جزو بهترین اجراهای سال 1390 در تهران بودند.
یک ویدئو و یک فیلم کوتاه با همکاری سالار پیزری و مازیار فلاحی برای این کنسرت آماده شده بود، که ویدئو اول قبل از شروع برنامه پخش شد، این ویدئو شامل تصاویری بود از تمرین مازیار به همراه گروه اش در استودیو و فراز و نشیب های روزهای قبل از اجرا.
ویدئو دوم در مورد داوود جعفری بود، داوود یکی از نوازندگان گروه مازیار است که با وجود نابینائی مادر زادی ای که دارد موفق شده است مدرک فوق لیسانس موسیقی اش را بگیرد! این فیلم مفهومی در دقایق آخر خودش دنیا را از دید داوود به نمایش میگذاشت.
این کنسرت به یاد ماندنی با اجرای قطعۀ "دروغه" هم آغاز شد و هم با پایان رسید.
مازیار که بغض گلویش را گرفته بود در مورد یکی از هوادارانش صحبت کرد که چندی پیش به دلیل علاقۀ شدیدی که به مازیار داشته قراری در دفتر تهیه کننده کنسرت های مازیار صورت میدهد تا مازیار را از نزدیک ببیند، این خانم بلیط کنسرت رو هم تهیه کرده بودند که به دیدن این اجرا بیان، اما متاسفانه بیماری سرطان به ایشون فرصت نداد... و چند روز قبل از کنسرت این خانم فوت شدند، مازیار گفت که تا زمانی که روی صحنه میام به یاد ایشون یک صندلی خالی در سالن خواهم گذاشت، مازیار گیتار به دست شد و قطعۀ "بذارین برم" رو به روح این عزیز تقدیم کرد، با کمی تغییر در شعر آهنگ، این آهنگ بیشتر با موضوع مرتبط شده بود...
نمیخوام دیگه بمونم، به لبم رسیده جونم، دکترهای مهربونم، بذارین برم از اینجا...
رضا یزدانی، شهرام شکوهی، مریم حیدرزاده، پژمان جمشیدی از چهره های سرشناس داخل سالن بودند.
پژمان جمشیدی ملی پوش تیم فوتبال کشورمون، پیرهن ملی خودش رو در این کنسرت با مازیار هدیه کرد.
مازیار در انتهای اجرای خودش در مقابل هوادارانش به زانو در آمد و صحنه را بوسید، این کار باعث شد که حدود 8000 نفری که در این دو شب به دیدن این کنسرت آمده بودند برای احترام مقابل از صندلی خود بلند شده، بایستند و از مازیار تقدیر کنند.
اعتقاد من اين است كه من «خاص»زاده شدم، فكر كردم، خواستم، انجام دادم و هستم!
ژوزه مورينيو يا آقاي خاص را همه ميشناسند، حتي اگر غير فوتبالي باشند. وقتي عادل فردوسيپور و مزدك ميرزايي لب به نكوهش سرمربي پرتغالي رئالمادريد باز ميكنند، يعني تنفر كارشناسان و البته گزارشگران فوتبال كشورمان از آقاي خاص مشهودتر از هميشه است و كاسه صبر آنها لبريز شده است. پسر ژوزه فيليكس مورينيوي دروازهبان، حالا جزو مشهورترين مربيان دنياست. مشخص نيست دليل اين همه نفرت از اين مربي كاربلد چيست؟
مورينيو از سال 2002 تاكنون با هر تيم حداقل يك جام كسب كرده و بهتر بود بهجاي آقاي خاص او را آقاي جام صدا ميزدند. دو قهرماني در ليگ، قهرماني در جام حذفي و سوپرجام پرتغال به همراه قهرماني در جام يوفا و ليگ قهرمانان، نام مورينيو را بر سر زبانها انداخت و مالك ميلياردر روسي چلسي را بر آن داشت تا وي را به استمفورد بريج بكشاند تا شاهد دوران طلايي چلسي باشيم. سه قهرماني در ليگ برتر، قهرماني در كارلينگ كاپ، جام اتحاديه و خيريه به همراه آبيهاي لندني حاصل فعاليت آقاي خاص در فوتبال جزيره است. مادريديها به همراه خاص بيش از يك بار موفق به شكست پپ و بارسلونا نشدهاند وآن هم در فينال كوپا دل ري بود كه باعث شد يك جام از چنگ تيم رقيب در آورند و پس از 18 سال قهرمان جام حذفي شوند.
گفتو گوي اختصاصي با پائولو كوئيلو: من ايران را دوست دارم
ن اتفاق، واقعا يك اتفاق بود، حتي حالا هم برايم عجيب است كه از آن صحبت ميكنم چرا كه اين فقط يك اتفاق برنامهريزي نشده بود
اين اتفاق، واقعا يك اتفاق بود، حتي حالا هم برايم عجيب است كه از آن صحبت ميكنم چرا كه اين فقط يك اتفاق برنامهريزي نشده بود، حين راه رفتن در خيابانهاي ونيز -در تعطيلات نوروزي- چهرهاي را ديدم كه ميشناختم، طبيعي بود كه اول فكر كنم اشتباه كردهام؛ فكر كردم او شبيه آن كسي است كه بارها عكسهايش را ديدهام اما آنقدر شبيه عكسها بود كه بالاخره به ترديدم غلبه كردم و جلو رفتم: «ببخشيد، شما آقاي پائولو كوئيلو نيستيد؟» لبان مرد به لبخند باز شد: «چرا» باورم نميشد او پائولو كوئيلو بود، نويسنده كه بيشتر كتابهايش را خوانده بودم، جالب بود كه او هم باور نميكرد كسي او را در خيابان يك كشور بيگانه شناختهباشد.
احسان عليخاني، مجري جوان اما باتجربهاي كه پس از اجراي متفاوت برنامههايي مثل «ماه عسل» شهرت فراواني يافته، فارغالتحصيل مديريت بازرگاني از دانشگاه تهران است.
احسان عليخاني، مجري جوان اما باتجربهاي كه پس از اجراي متفاوت برنامههايي مثل «ماه عسل» شهرت فراواني يافته، فارغالتحصيل مديريت بازرگاني از دانشگاه تهران است. فعاليت هنرياش را با كار بهعنوان دستيار كارگردان شروع و اولينبار در برنامه تلويزيوني «پسرهاي ايروني» به عنوان مجري، جلوي دوربين رفت و بعد از اجراي برنامه «جزر و مد» با «ماه عسل» يك چهره شد. او در برنامه تحويل سال 1390 يك ماراتن اجراي 11 ساعته داشت و توانست اين اجرا را به تجربهاي متفاوت براي بينندگان تلويزيوني بدل كند.
گفتگوی مفصل با فرزاد فرزین که این روزها با شلیک می تازد
فرزاد فرزین : از بازی در فیلم کنسرت روی آب پشیمانم!
فرزاد فرزین با انتشار آلبوم «شلیک» توانست یکی از رکوردداران پاپ سال 90 و البته سال 91 باشد، درگیر و دار حاشیه هایی نیز بوده که نامش را در متن اخبار موسیقی چند ماه اخیر قرار داده است و این ها همه در مصاحبه پیش رو بی پاسخ نمانده اند.
وضعیت سینما با اکران فیلم های بی روح از کارگردان هایی که روزگاری سرشان قسم می خوردیم، ناگفته پیداست. تئاتر هم وضع بهتری ندارد و البته که در حوزه هنرهای تجسمی هم فقط باید چشم به حراج های آن طرف آبی داشته باشیم. در میان این بلبشو که عیار تشخیص خوب از بد به حد کافی نامعلوم است، موزیک پاپ دوباره در حال شروع حیاتی دوباره است. می توانید نام این اتفاق را بگذارید استفاده از فضای باز.
دیروز بعد از مدتی بدحالی و دست و پنجه نرم کردن با سرطان،ایرج قادری، بازیگر و کارگردان قدیمی سینمای ایران دار فانی را وداع گفت. جالب اینکه او بلافاصله بعد از فوتش در مقبره بی بی سکینه کرج به خاک سپرده شد
دیروز بعد از مدتی بدحالی و دست و پنجه نرم کردن با سرطان،ایرج قادری، بازیگر و کارگردان قدیمی سینمای ایران دار فانی را وداع گفت. جالب اینکه او بلافاصله بعد از فوتش در مقبره بی بی سکینه کرج به خاک سپرده شد در حالیکه نه مراسم تشییع و نه خاکسپاری با حضور هنرمندان و مردم سینمادوست برگزار نشد. بعد از اعلام خبر فوت این کارگردان، خیلی از اهالی هنر درمورد او حرف زدند. اظهار نظر آنها را بخوانید.
*حامد بهداد در صفحه شخصی اش نوشت:
ایرج قادری عازم سفر است من بسان یک چشم انتظار دلشکسته مانند یک یاس واقعی از همه سفرهای طولانی و بی بازگشت غمگینم من گمان می کنم مدتی است کمتر یکدیگر را دوست می داریم من گمان می کنم شاید چیزهایی باعث شده که مثلا شما از من دلخور باشید یا هرچیز دیگر. خب عذر خواهی می کنم . آیا این باعث نمی شود کمی دلتان به رحم آید؟ یادتان نیست؟ تاراج را دیده بودید؟ دادا را چطور ؟ پشت و خنجر را کجا دیدید در سینما یا در ویدئو یا برادرکشی ، کوسه جنوب ، کوچه مردها را یادتان هست ، ایرج قادری چطور؟ فردین مرد آخر این چه برزخی است می خواهم زنده بمانم. یه کاری کنید خاطره هامان به تاراج رفت عجب حکایتی است.
گفتگو با دو جوانی که دو پورشه 200 میلیونی برنده شده اند
بی خیال پورشه زندگی را عشق است!
آدم های داستان ما از زمانی که اسباب بازی هیجان انگیز میلیونی و صفر کیلومترشان را تحویل گرفته اند، نه تغییر کرده اند و نه برای پولش نقشه کشیده اند. آنها از همان روز اول تصمیم گرفته اند قانون زندگیشان با این اتفاق ها تغییر نکند.
فکر می کردیم کسی که جایزه خوش شانسی 200 میلیونی را برده حتما تا الان از سر هیجان همه موهای سرش را کنده یا در همین مدت کم تغییرات اساسی در شیوه زندگی اش ایجاد کرده؛ حتی گزینه های مسافرت های عجیب و غریب، خانه و ویلا خریدن، بازاری شدن و بی خیالی درس و مشق هم روی میز بود.
خود شما اگر شب می خوابیدید و صبح یک دفعه ای یک پورشه 200 میلیون تومانی، دم در منزل برایتان پارک می کردند و می گفتند: «بیایید ماشین تان را ببرید تو»! چکار می کردید؟ حتما تا مدت ها از اینکه به کدام رویایتان می خواهید عمل کنید خوابتان نمی برد؛ اما آدم های داستان ما از زمانی که اسباب بازی هیجان انگیز میلیونی و صفر کیلومترشان را تحویل گرفته اند، نه تغییر کرده اند و نه برای پولش نقشه کشیده اند.
آنها از همان روز اول تصمیم گرفته اند قانون زندگیشان با این اتفاق ها تغییر نکند. حتی اگر رویای 200 میلیون تومانی شان توی خانه پارک شده بماند. البته الان اول قصه است، بعدش را خدا می داند. فعلا حرف های قهرمان های خوش شانس داستان ما را بخوانید، قهرمان هایی که مدت زیادی از برنده شدنشان نگذشته است.
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان، قرار بود با برنده های خوش شانس مزبور، درباره سرعت 300 کیلومتر در ساعت و ماشین بازی و رویاهای میلیونی صحبت کنیم. چیزهایی که احتمالا اگر خودمان به آن می رسیدیم، حتما می خواستیم تجربه اش کنیم، اما وقتی کنارشان نشستیم و با هیجان و وسواس سوال هایمان را پرسیدیم، دیدیم بچه ها در دنیای دیگری سیر می کنند و برایشان بردن پورشه یا پراید تفاوتی ندارد، جوان هایی که می گویند: «برایشان تغییر نکردن مهم تر است، حتی اگر برنده پورشه آن هم فقط با یک بلیت 30 هزار تومانی شده باشند.»
سال لحظهبهلحظه با ایرج قادری زندگی كرده است، «تهمینه اطمینانمقدم» رفیق كودكی و همدم این روزهای او در گفتوگو با ایدهآل از محبوبترین مرد زندگی خود میگوید
پس از 60 سال زندگی مشترك به لحظات حساسی رسیده است، تنها همدم زندگیاش در بستر بیماری، با مرگ مبارزه میكند. بیمار مردی به تمام معناست؛ مردی كه حتی در بستر بیماری هم خوشقد و قامت است و ابهت و شكوه مردانه خاصی دارد. اكنون پس از 4 سال نبرد با سرطان هنوز هم مقتدرانه در جدال است. ایرج قادری چهره ایآشنا و نامدار در عرصه سینمای ایران كه هر كس به نوعی او را میشناسد. او همسر تهمینه اطمینانمقدم است؛ همسری كه با وجود اینكه 76 سال از عمرش میگذرد، استوار و پابرجا همچون فرشتهای مهربان، بدون هیچ چشمداشتی شوهرش را تر و خشك میكند.تلاش فراوانی كردم تا برای عیادت و مصاحبه بر بالین ایرج قادری حاضر شوم. پرسان پرسان مطلع شده بودم كه او در بیمارستان مهراد بستری است. حالا همسرش تنها همراه زندگی مشترك در این لحظات رنج و ناتوانی بر بالین او ثانیهها را به فرصتی طلایی جهت مراقبت از او بدل كرده است.با وجود تلاشهای ما هیچ امكانی برای عیادت از ایرج قادری از سوی همسرش فراهم نشد اما خوشبختانه توانستیم پای درددل تهمینهخانم بنشینیم كه به هر حال ناراحتیهای خودش را دارد، او پیوسته میگفت: «اجازه نمیدهم كسی از نام ایرج برای معروفیت خودش استفاده كند.» او در سالهای اخیر با مشكلات فراوانی دست به گریبان بوده . حرفهای وی را بخوانید. «ایرج پس از 13 سال دوری از كار تازه اجازه از سرگیری فعالیت پیدا كرده بود. من كنار اینكه زن خانهداری بودم همیشه به فكر روز مبادا هم بودم، به فكر پساندازی بودم كه روزی به كارمان بیاید. شما در نظر بگیرید یك كودك سرطانی به گفته مسئولان مؤسسه خیریه محك، سالانه حدود 45میلیون تومان هزینه درمانی در پی دارد، با این دیدگاه یك انسان بالغ چه میزان هزینه خواهد داشت؟ در طول سالهای اخیر حدود 300 میلیون تومان هزینه برای درمان و مراقبت از ایرج صرف كردیم، بدون اینكه از كسی كمكی دریافت كنیم. بارها گفتند بیمه هنرمندان و بیمه تكمیلی هنرمندان، فكر میكنید با 5 میلیون تومان برای این بیماری پرهزینه چه میشود كرد؟ مسئولان گفتند در آخر برای پرداخت مخارج كمك خواهیم كرد اما من ناراحت شدم و گفتم كه نیازی نخواهیم داشت.»
فكر میكنید یك چهره موفق چطور فكر میكند؟ روزهای عادیاش را چطور میگذراند؟ و ده ها سوال دیگر که در ذهن ما نقش می بندد با خواندن این مطلب به این سوالات شما جواب خواهیم داد .
فكر میكنید یك چهره موفق چطور فكر میكند؟
روزهای عادیاش را چطور میگذراند؟
با روزمرگیها چطور كنار میآید؟
اصلا چه لباسهایی میپوشد و چه نوع غذاهایی میخورد؟
در صفحههایی كه پیش رو دارید رازهای موفقیت رضا كیانیان را كشف خواهید كرد!
راهی كه لئوناردو دیكاپریو برای رسیدن به موفقیت طی كرد
او را تنها بهعنوان فردی برجسته و مشهور در سینماس تجاری ایالات متحده نمیشناسند زیرا او به همه ثابت كرده میتواند بسیار فراتر از یك بازیگر بدرخشد.
لئوناردو دیكاپریو در كودكی با معتادان و ولگردان همسایه بود، پدر و مادرش در یكسالگی از هم جدا شدند، در چنین محیط نامناسبی رشد كرد؛ محیطی بدون امنیت كه میترسید از خانه بیرون بیاید تا مبادا كتك بخورد...اما تبدیل به یكی از گرانترین و مشهورترین بازیگران سینمای جهان شد، كسی كه تنها یك فیلم او 20میلیون دلار به فروش رفت، كسی كه نهتنها توانسته جوایزی چون گلدنگلوب را بهدست بیاورد و چندین بار نامزد اسكار شود بلكه به خاطر كارهای خیریه و محیط زیستیاش نیز تقدیرهای فراوانی را دریافت كردهاست. شاید گمان كنید چنین داستانی تنها احتمال دارد در قصههای افسانهای پرده نقرهای سینما اتفاق بیفتد ولی لئوناردو دیكاپریو طی 38 سال گذشته نقش اول این داستان را بازی كردهاست و توانسته از پستترین محلات به اوج شهرت و ثروت برسد.
ن ظاهر را حفظ می کنم تا حتی الامکان کسی را ناراحت نکنم. من این اواخر سختی های زیادی داشتم. مثلا همان ماجرای صورت که نتیجه فشار کاری و غیرکاری روی من بود، سخت بود.
تماشا: سیامک انصاری رفیق باز است. از ما این حرف را بپذیرید و شک نکنید. او خراب رفیق است. حفظ رفاقت ها و روابطش با آدم ها برای او خیلی مهم است. البته ضرر هم نکرده و به قول خودش این دوستی ها برای او منافع زیادی هم داشته است. اما به هر حال آدم اهل دلی است. از آن دست آدم ها که دوست دارند با رفقا دور هم باشند و کار باب دل شان را بکنند.
با او به بهانه اجرای نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» به گفت و گو نشستیم. مصاحبه مان درباره فرق کار حرفه ای با کار رفاقتی، ویژگی های اخلاقی و رفتاری او و... بود و رسید به گپ و گفتی دوستانه درباره میانسالی.
این گروه دوست داشتنی
*شنیدیم به تازگی در سریال «سهمی برای دوست» بازی کرده اید؟
نه، من در این مجموعه بازی نکردم فقط به عنوان راوی از صدای من استفاده شده است.
تا به امروز، از خداوند 126 سال عمر گرفته است. به گفته اهالی روستای مهرآباد پیرمرد هنوز هم مثل زمان جوانی اش گوسفندان را برای چرا به دشت و بیابان می برد و هیچ وقت کسی او را ندیده که نشسته نماز بخواند.
خاطرات زیادی را از گذشته های دور به خاطر دارد. زندگی اش آرام است و دوست ندارد لحظه ای از زندگی در روستا را با زندگی در شهر و درگیرشدن با دغدغه های شهری عوض کند. زندگی پرفراز و نشیبی داشته و تا به امروز، از خداوند 126 سال عمر گرفته است.
به گفته اهالی روستای مهرآباد پیرمرد هنوز هم مثل زمان جوانی اش گوسفندان را برای چرا به دشت و بیابان می برد و هیچ وقت کسی او را ندیده که نشسته نماز بخواند.
با وجود کهولت سن هنوز چهارشانه و سرحال است و همه اهالی روستا این مرد را به رفتارهای شایسته و سنجیده اش می شناسند. این خصوصیات عباس فلاح زاده پیرمردی از اهالی روستای مهرآباد یزد است که راز طول عمرش را تغذیه سالم و پیاده روی می داند.
سال 1279 بود که عباس فلاح زاده شناسنامه گرفت؛ البته در آن زمان عباس آقا یک نوزاد یک یا دو ماهه نبود و در 15 سالگی تازه صاحب شناسنامه شده بود. حالا با یک جمع و تفریق ساده می توان فهمید که پیرمرد 126 سال سن دارد و پیرترین مرد روستا و به احتمال زیاد کشورمان است. پیرمردی که لب به خوراکی های صنعتی نمیزند و ترجیح می دهد موادی که برای خورد و خوراکش استفاده می کند طبیعی باشند. از روغن حیوانی گرفته تا میوه و سبزیجات تازه.
داریم روی یک فیلمنامه دیگر کار می کنیم.ژانر این فیلمنامه کمدی است و هیچ چیز دیگر درباره آن نمی توانم بگویم جز اینکه یک سورپرایز بزرگ دارم.
رامبد جوان این روزها تبدیل به چهره ای مولتی مدیا شده است. او در تلویزیون، سینما و تئاتر بازی می کند، فیلم می سازد و کارگردانی می کند، فیلمنامه می نویسد و در برنامه های مختلف حضور پیدا می کند. اما نکته ای که او را متمایز می کند، موفقیتش در همه این حوزه هاست.
او یک Winner است. فیلمش رکوردهای فروش را می شکند. حضورش در برنامه هایی مثل «بفرمایید شام» و «سین مثل سریال» حضور مخاطب را تضمین می کند. حتی عادل فردوسی پور هم که سکان یکی از پربیننده ترین برنامه های تلویزیون را در دست دارد، نمی تواند برابر جذابیت حضور او مقاومت کند و برای جلب رضایت مخاطبانش آقای جوان را به استودیوی 90 دعوت می کند.
بازیگران به راحتی درباره خصوصی ترین مسائل زندگی شان با او در برنامه «گپ» صحبت می کنند و...؛ با این ستاره مولتی مدیا درباره همه اینها صحبت کردیم. با ما همراه شوید و مطمئن باشید حال تان بعد از خواندن این گفت و گو بهتر می شود.
*مدتی است شما را کمتر در قامت بازیگر می بینیم. این سوال برای علاقه مندان به بازی تان مطرح است که چرا کم بازی می کنید؟
نه، خیلی هم کم بازی نمی کنم. در حقیقت سال گذشته خیلی کم کار بودم. آن هم علت دارد چندتا پروژه بود که خب هرکدام بنا به دلایلی به سرانجام نرسیدند. ماجرا از این قرار است که من حساب کرده بودم در یکسری کارها شرکت می کنم و دیده می شوم. روی همین حساب 6 ماه از وقت من را یک فیلمی گرفت که نیمه کاره رها شد. در نتیجه نصف سال من رفت.
هانیه توسلی که بازیهای موفقی را روی صحنه و مقابل دوربین تجربه کرده، میگوید که همیشه دوست دارد یک بازی واقع گرا و کنترل شده را ارائه کند.
هانیه توسلی که دانش آموخته ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری است، سال 1379 کارش را با بازی در تئاترهای دانشجویی شروع کرد و در ادامه با نمایش «باله روی بطریهای بیمعنی» (لیلی تاج)، «پدر دوست داشتنی» (سعید پورشعبانی) و «پدر» (نصرالله قادری)، تجربههای موفقی را پشت سر گذاشت.
او بعد از تثبیت در عرصه تئاتر با فیلم کوتاه روی جاده نمناک (مهدی کرمپور) و سریال غریبه (جواد اردکانی) وارد عرصه سینما و تلویزیون شد و خیلی زود در سال 1380 با فیلم «شام آخر» فریدون جیرانی به شهرت رسید. از دیگر فیلمهای این بازیگر میتوان به «گاهی به آسمان نگاه کن» (کمال تبریزی)، «شبهای روشن» (فرزاد موتمن)، «یک شب» (نیکی کریمی)، «کافه ستاره» (سامان مقدم) و «عصر جمعه» (مونا زندی) اشاره کرد. مجموعههای تلویزیونی «وفا» (محمدحسین لطیفی) و «میوه ممنوعه» (حسن فتحی) نیز از کارهای موفق هانیه توسلی هستند.
برای من عجیب این بود که آن سوپراستاری که بازیگری اش را مدیون قادری است چگونه حتی در این دو سال حالی از او نپرسید.
مرحوم ایرج قادری این چند ماه آخر حیاتش مدام در مجالس گوناگون و حتی مصاحبه های کوتاهش با افراد مختلف غیرمستقیم از مدیران خواسته بود که فیلم «شبکه»اش را اکران کند اما متاسفانه این اتفاق در قید حیاتش نیفتاد و «شبکه» در حالی اکران شد که مرگ قادری باعث شد این فیلم باتوجه به بضاعت های خودش تا اینجا برخلاف پیش بینی ها، با فروش نسبتا خوبی رو به رو شود. با گذشت دو هفته از نمایش این فیلم با عبدالرضا منجزی، فیلمنامه نویس این فیلم گپ کوتاهی زده ایم و از او خواستیم درباره خاطرات پشت صحنه این فیلم و اتفاقات جالبی که مخاطبان را سر ذوق بیاورد، حرف بزند. در ادامه بخشی از این حرف ها را از زبان منجزی که یکی از دوستان نزدیک قادری در این سال ها بوده، می خوانید.
قادری جزو معدود فیلمسازانی بود که هر وقت اراده می کرد بودجه تهیه فیلمش را از طریق مردم تامین می کرد. خیلی از بزرگان و همکاران سینمایی و یاران قدیمی اش هنگامی که چهره رنجور قادری را مشاهده کردند، هم قسم شدند تا او را برای ساختن فیلم جدیدش یاری کنند؛ دوستانی که تا لحظه مرگ او به وعده خودشان وفادار بودند. دوستانی مثل فرج حیدری، اکبر عبدی، حبیب اسماعیلی، سعید مطلبی، ستار اورکی، بابک صحرایی و...
بهانه مصاحبه ما با احسان خواجهامیری میتوانست خیلی چیزها باشد؛ از فراهم كردن شرایط انتشار آلبوم جدیدش تا آلبوم تازه «پدر» كه همین چند روز پیش وارد بازار موسیقی شد، تا دوباره نام احسان خواجهامیری و پدرش را روی زبانها بیندازد.
مصاحبه با احسان خواجهامیری میتوانست خیلی چیزها باشد؛ از فراهم كردن شرایط انتشار آلبوم جدیدش تا آلبوم تازه «پدر» كه همین چند روز پیش وارد بازار موسیقی شد، تا دوباره نام احسان خواجهامیری و پدرش را روی زبانها بیندازد. بهانه ما اما برای نشستن پای صحبتهای او اتفاق دیگری بود؛ احسان در نظرسنجی مجله به عنوان محبوبترین خواننده پاپ انتخاب شد تا گفتوگوی ما یك موضوع كاملا ویژه داشته باشد. در یكی از آخرین روزهای اردیبهشتماه در منزل احسان خواجهامیری مهمان بودیم؛ او و همسرش میزبانهای مهربانی بودند و 4ساعت تمام جواب سؤالهای ما را با آرامش و حوصله دادند، سؤالهایی كه از هر دری پرسیده شد؛ از آلبومهای موسیقی، ارتباط با پدر، داستان زندگی مشترك و همه اخبار ریز و درشتی كه در تمام این سالها در اطراف خواننده مورد علاقه شما وجود داشته؛ جواب تمام این سؤالها را از زبان احسان خواجهامیری بخوانید.